حلماجانحلماجان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
زندگي مشترك من وبابازندگي مشترك من وبابا، تا این لحظه: 19 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

دخترم ثمره صبرم

عشق منه حلما جان

    سلام عزیزدلم حلمای خشگلم ببخشد یه کم دیر شد.مثل هميشه ني ني پيج ياري نميكرد خب عسلم از كجابگم؟ آها مهمترين خبر اينكه يه دندون كوشولو در آوردي يكي هم در حال دو اومدنه ولي ان شاالله تويك پست جدا مطالب مربوط به دندونت رو ميذارم خب خبر بعدي اينكه پسرخاله كيان جان بلاخره به دنيا اومدن وشما يه هم بازي جديد گيرت اومده دختر ناز مامان ياد گرفته ميبوسه. البته به روش ليسيدن. بيشتر هم بابا رو ميبوسه الهي قربون دختر گلم برم راستی دختر خشگلم پرت کردن توپ وتوب بازی هم بلده اين عكسا واسه جمعه ٢/٢/٩٣ هستش كه رفته بوديم ارتفاعات زيباي عباس آباد همدان كه خيلي خوش گذشت ودوستاي گذري هم اونجا پيدا كردي. ...
4 خرداد 1393

(◡‿◡✿)حلماجان ✿ ۷ ✿ ماهه شده

  سلام عزيزدل مامان   دختر كوچولوي من،تو اين ماه پيشرفت هاي خوبي داشتي در عين حال هم خيلي شلوغكارشدي. زير ميز غذا خوري، ميزو صندلي آشپزخونه، زير مبلا، سكوي آشپزخونه،سكوي دستشويي،ميز تلويزيون،خلاصه همه جا رو مينوردي واسه خودت. الهي دورت بگردم هستيه من كه اصلاً نميشه يه لحظه ازت غافل شد چون به هر مانعي كه ميرسي دوست داري ازش بكشي بالا. اوايل تلو تلو ميخوردي وميافتادي ولي الان بهتر شدي. با اين حال باز حواسم بهت هست و دورت متكا ميچينم.ناگفته نمونه كه چند بارم سرت بد جور خورد زمين، بميرم واست كه چقدر من ناراحت ميشدم. درضمن الان دیگه راحت میشنی٬ چهاردست وپا رفتنت تندتر شده٬ یکی ازچیزهایی که برام خیلی جالبه اینه ...
18 ارديبهشت 1393

❤❤❤عاشقتم دخترم❤❤❤

امام صادق(ع) میفرمایند: ما مِن عَبدٍ أنعَمَ اللّه عَلَيهِ نِعمَةً فَعَرَفَ أنَّها مِن عِندِ اللّه إلاّ غَفَرَ اللّه لَهُ قَبلَ أن يَحمَدَهُ؛ هيچ بنده اى نيست كه خداوند به او نعمتى دهد و او آن را از جانب خدا بداند مگر آن كه، پيش از سپاسگويى او، خداوند بيامرزدش. سلام عزیز دلم قبلنا همیشه فکر میکردم بچه وقتی میفته ٬زمین میخوره یا گریه میکنه نباید توجه کرد تا یاد بگیره خودش پاشه وقوی ومحکم بار بیاد نمیدونم تا چه حد درست فکر میکردم ولی الان اصلا طاقت ندارم حتی بغض کردنت رو ببینم تا چه برسه اینکه بیفتی وگریه کنی ومن هیچ عکس العملی نشون ندم .تازگیها داری سعی میکنی بشینی ولی تواین بین ازسمت پشت هی میفت...
4 ارديبهشت 1393

حلماجان شش ماهه شد

  به يكي يدونه خودم دختر ناز وخشگلم.   عسل بالاي من ٦ ماهه شدي عزيز دلم.   فدات بشم مادر كه ديگه واقعا يه شلوغ كاركوچولوي خوردني شدي؛چرا؟ واسه اينكه   ١ - ديگه هزارماشاالله چهاردست وپا شدي ومسافت يك تا يك ونيم متري رو چهار دست وپا ميري. بيشترم ميتوني ولي خسته ميشي وديگه ادامه نميدي اين كارو الان ده روزي هست كه انجام ميدي.اجسام واسباب بازيهاتو با فاصله ميذارم وشما جيك ثانيه خودتو بهشون ميرسوني. عزيزم، راستي من بي دست وپا يه بارم ازت غافل شدم كه باعث شد از رو تخت بيفتي•~•. اينم چندتا بوغ واسه خودم به خاطر سهل انگاريم .........……………&hellip...
23 فروردين 1393

حلماجان در روز طبیعت(سینزده بدر اولین)

بسمه تعالی سلام مامانی دیروز بعد از ظهرسری زدیم به دل طبیعت فعلا سرد شهرمون ورفتیم اطراف سد.خوش گذشت البته با وجود گرم تودختر گلم .اولین سینزده عمرت رو بدر کردی نازنین مادر اینم چندتا از عکسایی که ازت گرفتم قربونت برم ...
14 فروردين 1393

سال نوامسال با وجود دختر شیرینم شیرینتر تحویل شد...

سلام دختر نازم. اولین سال نوت مبارک عزیز دلم. این پست رو قرار بود روز اول عید برات بزارم .ولی خب نشد از بس مشغول مهمون داری ومهمونی رفتن شدیم که دیگه فرصت نکردم.. عکسای شما با سفره هفسین که خیلی باعجله چیدم .متاسفانه.حتی وقت نشد گلای شببو رو توگلدونم مناسب بذارم .ولی خب اشکالی نداره خاطره شددیگه. این عکس واسه قبل از سال تحویل وبعد حموم آخر سال ۹۲ که لباس خشجلاتو پوشیده بودی عسل مامان تسنیم وحلما تسنیم جان وبابا جونش که دایی مهربون حلماست ...
5 فروردين 1393