١٣ماهگي حلما خانم
١٣ماهگي حلما خانم 
بنام خدای خوب ومهربون
سلام به روي مثل مهتابت عشقكم، عزيزكم، ببخش ماماني پست اين ماهت چند روزي دير شد ، ميدوني عزيز دلم تو اين فصل براي بار دوم سرماخوردي، دارم ديوونه ميشم چون الان يه هفتس ولي مثل روز اولي، بهبوديت خيلي كند پيش ميره، خدايا اين خودت كمك كن حلماي من زود خوب شه ، الهي امين
الان كه پست رو مينويسم تو خوابيدي الهي مادر به قربونت بره
وامروز ١ سال و١ ماه و ٨ روزته
هنوز حرف خاصي رو نميزني، برام جاي تعجبه كه هنوز مامان وبابا نميگي،
ولي نه رو در جواب خيلي سوالا مي گي
مي مي رو وقتي شير مي خواي
دَدَ رو وقتي لباس ميپوشونم كه بريم جايي
همّي رو وقتي غذا ميخوام بدم بهت
نه نه رو وقتي مامان بزرگت رو مي بيني ( مامان بابا) چون همه نوه ها بهش ميگن نه نه شما هم ياد گرفت
البته ناگفته نماند كه دختر گلم هر چيزي رو كه بهت ميگيد يا ميشنوي خيلي خوب متوجه ميش واگه كاري ازت بخوايم انجامش ميدي
از خيليها شنيدم كه الان داري خوب گوش ميدي وان شالله يه دفه به حرف مياي
تو اين سن قدت ٧٦
و وزنت ١٠ كيلو هستش كه البته اگه مريضي بذاره
از خدا ميخوام هميشه سالم وسر حال باشي عزيز دلم، اگه تو خوب باشي منم خوبم اينو بدون شيريني زندگيم
تعجب کردم دیدم 9 ماهگی راه افتاده.. آفرین
خدا کنه بشه بیام اونجا و شما رو هم ببینم
