حلماجانحلماجان، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره
زندگي مشترك من وبابازندگي مشترك من وبابا، تا این لحظه: 19 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

دخترم ثمره صبرم

١٧ ماهگيت مبارك روزگار مامان

1393/12/26 16:36
نویسنده : مامان حلماجان
851 بازدید
اشتراک گذاری

 

به نام الله
سلام حلما جان خوبي فرشته كوچولوي زندگيم
فدات بشه مامان كه با يك ماه تاخير واست پست ميذاره، حلما جونم ١٧ ماهگيت رو در حالي سپري كردي كه مامان بزرگ ( مامان بابا) به واسطه مريضي ونارسايي قلبي از پيشمون رفت ومارو تنها گذاشت. حلما جونم مادر حالا نخواد، خيلي دوستت داشت خيلي عجيب، اگه يه روز نميديدت نميشد.شما هم خيلي دوستش داشتي همش دوست داشتي بياد يا بري پيشش وباهم بازي كنين. خيلي برام جالب بود با بازيهايي كه باهات ميكرد كلي ميخنديدي وخوش بودي فداي تو بشم من عزيز دلم 
اگه همه هم بودن فقط رو پاي ننه ميشستي و بغل هيشكي نميرفتي حتي هر كي ميگفت منو بوس كن، شما فقط ننه رو بوس ميكردي. ايشالله كه هرچي خاك مادر مهربونه بقاي عمر شما دختر نازم باشه.
خب از احوالات شما اگه بخوام بگم ١٢ تا ٨ تا دندون يه جا داري در مياري، وقاعدتا خيلي اذيت كننده هست واست ماماني برات بميره عزيز دلم
حرف زدنت بهتر شده ، يه دفه كلمات مشخصي رو به زبون مياري
علاقه شديدي به عروسكات داري
گاهي همشون رو باهم بغل ميكني وميچرخوني باخودت، بهشون غذا ميدي، مسواك ميزني، ميخوابوني، پتو پيچشون ميكني، لباس تنشون ميكني مثلا
حتي وقتي بغلم شير ميخوري يا داري ميخوابي يا غذا ميخوري حتما بايد يكيشون بغلت باشه، الهي قربونت برم مهربون من
از اين كه من آشپزخونه باشم يا سر پا مشغول كاري اصلا خوشت نمياد،وانتظار داري بيام بشينم پيشت، بسكه خوردني وبا محبتي عزيزترينم
وهمينطور عاشق بيرون رفتن ومهموني
والبته اين اخلاقت درست شبيه مادر خدا بيامرزه كه شلوغي رو دوست داشت
همه رو ده تا دوست داري
دندوناي باباروتا ده به زبون خودت ميشمري ده رو فقط واضح ميگي
ميگيم حلما حرف بزن با زبون خودت شروع ميكني حرف ميزني ، جيگركم
خب ديگه زياد حرف زدم
بقيه باشه واسه فرصت بعدي....
مواظبت هستم، تو هم مواظب خودت باش، نفسم 
بعدا به اين پست عكس اضافه خواهد شد
 
پسندها (3)

نظرات (3)

عمه فروغ
26 اسفند 93 16:45
تسلیت میگم خدا مادربزرگ حلما جون رو بیامرزد ان شاا.. غم آخرتون باشه روحشون شاد و قرین آرامش 17 ماهگیت مبارک حلمای گلم ان اشا.. همیشه زنده باشی
عمه فروغ
3 فروردین 94 1:39
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن روزهایت رنگارنگ سال نو مبارک . . .
مامان دلنیا
17 فروردین 94 15:17
ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها ای تدبیر کننده روز و شب ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر حال مارا به بهترین حال دگرگون کن سال نو مبارک