١٨ ماهگيت مبارك زندگيم
به نام خداي زيبا
سلام مامايي
فداي دختر شيرين زبونم بشم من كه اينجوري منو صدا ميكنه
نه كه به بابا ميگي بابايي رو اين حساب به منم ميگي مامايي. جيگرگوشه مامايي تو عزيزم
حلما جان بازم با تاخير پست ١٨ ماهگيت رو ميذارم
نازگلم واكسن ١٨ ماهگيت رو چند روز با تأخير به خاطر سرماخوردگيت زديم
مادر فدات شه كه ٢٤ ساعت دراز كش بودي به خاطر درد پات وبي تاب بودي
خب از اول اين ماه بگم واينكه امسال به خاطر فوت ننه خدابيامرز عيد نداشتيم
ما هم تصميم گرفتيم چند روزي رو بريم مسافرت تا حال وهوامون عوض شه
واسه همين هشتم يه سفر رفتيم قم زيارت كه يه شب ويه روز اونجا بوديم
يه شب و يه روز هم رفتيم اصفهان مونديم ، ولي شما خانم خانما خوش سفر نبودي تقريبا البته تو ماشين فقط اذيت ميشدي واذيت ميكردي
جاهاي ديگه دختر خوبي بودي عزيز دلم
خب ديگه اينم از ١٨ ماهگيت ان شالله هميشه سالم و خوشحال باشي نفسم
الان كه دارم اين پست رو ميذارم ساعت ١:٣٩ دقيقه شب پنج شنبه ٣ ارديبهشت ٩٤ وشب ٤ ماه رجب وشما كنارم لالا كردي
شب خوش وخوب بخوابي زندگي من
عكسها رو در اولين فرصت ميذارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی