حلماجانحلماجان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
زندگي مشترك من وبابازندگي مشترك من وبابا، تا این لحظه: 19 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

دخترم ثمره صبرم

حلما جان من رفته بود مسافرت چند روزه پیش دختر دایی تسنیم کوچولو

1392/11/15 17:56
نویسنده : مامان حلماجان
1,173 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام به روی ماهت دخترخشگلم. ۱۲ بهمن اولین مسافرت زندگیت رو تجربه کردی. . رفتیم تهران خونه دایی حمزه ویه روزهم با اونها رفتیم مرقد شاه عبدالعظیم زیارت. با اینکه خیلی هوا سرد بود ولی خوب بود و خوش گذشت. با دختر دایی تسنیم بازی کردی !چی بازی؟ خب خنده و ذوقی که بادیدن همدیگه راه می انداختین بازی به روش خودتون بود دیگه.

حلما ودختردایی تسنیم جون.


حلما وتسنیم رفتن زیارت

راستی دایی حمزه اینا یه همسایه دارن معروف به اقا سید که یه شب هم مهمون ایشون بودیم .اقا سید وهمسرشون خیلی مهربون وبا صفا ومهمون نواز بودن. اونا تک فرزند دختری داشتن که تو سن نوزده سالگی بخاطر بیماری که داشته از دنیا رفته بود. سیده خانم از هر فرصتی استفاده میکرد تا درباره دخترش حرف بزنه.این ضایعه خیلی واسش سخت بوده .بنده خدا خیلی بیشتر از سنش نشون میداد. خیلی زندگی ساده وپاکی داشتن. دایی حمزه میگفت اقا سید خیلی دست بخشنده ای داره وخیلی مومن وبا خداست .تو خونشون هم که بودیم همش یاد خدا ومعنویت همه جای خونشون موج میزد .یه جورایی احساس ارامش میکردم .تسنیم جان هم اونها رو خیلی دوست داشت یه جورایی مامان بزرگ وبابابزرگش محسوب میشدن. به شما هم که خیلی لطف ومحبت داشتن. قربون خدا برم که همیشه ازبنده های خوبش امتحان سختی میکشه.خدایا شکرت من که ظرفیت اینگونه امتحانها رو ندارم.

اینم شماوبابایی واقاسید مهربون تو خونشون

اینهم عکس اقا بزرگ ومامان بزرگ (بابا مامان بابایی)

میدونم وقتی بزرگ شدی ازم تشکر میکنی که این عکسای یادگاری رو ازتون گرفتم.

اینهم عکس مامان جونی( مامان مامان) وفاطیما کوچولو دختر خاله. تو یه فرصت خوب یه عکس دونفره ازشما و باباجونی (بابای مامان) هم میگیرم ومیذارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)